هیرادهیراد، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

فسقلی 2 ما

چهاردست و پارفتن آقا هیراد بدون سینه خیز رفتن

تازه داشتی یاد میگرفتی که سینه خیز بری ولی فهمیدی که خوشت از این حرکت نمیاد و سریع شروع کردی به چهاردست و پا رفتن عزیزم . با سرعت هرچه تمام تر میری زیر میز روی سرامیک سمت همه ما و خلاصه تو بدو مابدو. وقتی هم که میگم هیراد نرو بر میگردی نگاهم میکنی میخندی و سریع در میری انگار نه انگار با تو ام.
19 خرداد 1397

دست تکون دادن

خونه پدربزرگت رفتیم و اونجا بغل بابا با دستت خداحفظی و میکردی و تکونش میدادی . خیلی غریبی میکردی و هرکی بغلت میکرد اول با آغوش باز بغلش میرفتی و بعدش سریع گریه می کردی
18 خرداد 1397

واکسن 6 ماهگی

برای اینکه آخر هفته پیشت باشم اگه تب کنی امروز با مادری هماهنگ کردیم که ببره برای واکسن و من از اداره بیام پیشتون و چون خیلی ناز نازی هستی و گریه ازش می کنی برسم بهت ولی وقتی رسیدم واکسنتو زده بود و برده بودت سریع رفتم خونه دیدم خوابی . خوشبختانه دیگه این سری زیاد تب نکردی وزن:7150 قد:64 که قدت خوب رشد نکرده و جای نگرانی داره
10 خرداد 1397

روز جدایی

بالاخره رسید روز جدایی و سرکار رفتن من . تو که خواب بودی ولی سایدا بیدار بود حال خوشی نداشتم و امروز اومدم سرکار با بغض و ناراحتی ولی خوبه که ظهر زود برگشتم
8 خرداد 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقلی 2 ما می باشد